آرشآرش، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

آرش زندگی مامان و بابا

سال نو مبارک پسر عزیزم

1392/2/7 16:07
نویسنده : مامان آرش
523 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم

عید امسال با حضور تو، توی زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای داشت، امسال با هر سال فرق داشت همه چیز به تو ختم میشد!

برای آرش لباس بگیریم! برای آرش عیدی بگیریم! آرش رو حمام کنیم! میز رو جوری بچینیم که آرش خرابش نکنه!برای آرش ماهی قرمز بگیریم! برای آرش هفت سین بچینیم!و...

نور چشمم

لحظه ی تحویل سال ساعت 14:31:14 ثانیه ی روز چهارشنبه 30 اسفند سال 1391 بود که تو حدودا 8 ماه و 7 روز از اومدنت به این دنیا میگذشت.بغل

امسال لحظه ی تحویل سال حس و حال دیگه ای داشتم انگار هیچ خواسته و آرزویی دیگه تو ذهنم نداشتم که تو لحظه ی طلایی تحویل سال از خدا بخوام( چون میگن هر آرزویی تو لحظه ی تحویل سال داشته باشی برآورده میشه) همش گل پسرم بود و دیگه هیچ! سلامتی آرش، عاقبت بخیری آرش، شادمانی آرش،موفقیت آرش و...قلب و البته یکمم برا بابایی دعا کردم که ایشالا همیشه صحیح وسالم باشه و...چشمک

امسال 2 روز قبل از سال جدید وقتی من و بابایی رفته بودیم یکم خرید کنیم و شما خونه ی مامان جون بودی ما یه تصادف کوچیک کردیم و ماشینمون رو بردن پارکینگ و یکمی حالمون گرفته شد و این باعث شد برای عید دیدنی های امسال مجبور بشیم با ماشین خاله و عمو بریم !

پسرم ما برات یه سفره ی هفت سین خیییلی خوشکل چیدیم ولی چون خاله هدا اینا بعد از تحویل سال زودی اومدن دنبالمون و ما رو بردن خونه مامان جون نتوستیم دورش عکس بگیریم و روزای بعد هم همش به عید دیدنی میرفتیم و مهمون برامون میومد و مجبور شدیم جمعش کنیم این بود که عکسی از سفرمون نگرفتیم! انشالا سال های بعد پسرکم!

شما کلی از بابایی و بابا جون و مامان جون و خاله و دایی و عمه ها و عمو ها عیدی گرفتی و جالب اینجا بود که هر کی بهت عیدی میداد فوری از دستش میگرفتی عزیزکمخنده!

اینم عکس دخترخانم های فامیل که برای عید دیدنی اومده بودن خونه ی مامان جون و ...!

دوربینمون یکم قاطی کرده بود فقط تونستم چند تا عکس از پسر خوش تیپم بگیرم!ناراحت

راستی هشتم فروردین امسال هم بخاطر شما به خانواده ی بابایی ولیمه دادیم و خیلی هم همه چیز خوب برگذار شد و خوش گذشت!

و اینکه تو عید کلی رفتیم مهمونی  و تولد سینا جون هم 3 فروردین بود و ما که نتونستیم براش کادو بخریم بهش پول دادیم و چند بار با خاله ها و عمه ها و عموهای من رفتیم باغ باباجون و یه بار هم رفتیم روستای بل حسن ولی دوربینمون خراب بود و نتونستم برات عکس بگیرم ولی اگه تو دوربین بابا جون عکس داشتی بعدا برات میذارم عزیزم!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان عبدالرحمن واویس
9 اردیبهشت 92 18:13
ماشاالله به این گلپسرمون مامانی اسپندیادننره خوشحال میشم به ماهم سربزنید وازتبادل لینک باهاتون خوشحال تر عزیزم اگه لینکم کردی خبربده منم لینکتون بکنمممممممممممم پیشاپیش روزتون مبار ک