روزای اولی که آرش اومده بود...
عزیز دلم روز اولی که بدنیا اومده بودی اونقدر زیبا و دوست داشتنی بودی که همش دوست داشتم بشینمو نگات کنم. پوست روشن و موهای بلند مشکیت خیره کننده بود . همش خدا رو بخاطر اینکه پسر زیبا و سالمی بما داده بود رو شکر میکردم. گلم تو اینقدر کوچیک بودی که روزای اول میترسیدم لباساتو بپوشم یا پوشکتو عوض کنم و تمام کاراتو مامان جونی انجام میداد ولی یواش یواش یاد گرفتم.
اینم عکس گل پسری روز اولی که بدنیا اومده بود:
ببین با ناخونای بلندت صورت قشنگتو چیکار کردی مامانی
اینم اولین فیگورای خواب گل پسرم:
پسرم وقتی بدنیا اومدی آثاری از زردی نداشتی و من و بابا خیلی خوشحال بودیم که تو زردی نداشتی ولی روز دوم بعد از تولدت وقتی که مامان جون و بابایی تو رو برای چکاب بردن پیش دکتر متخصص دیدم که با یه دستگاه برگشتن خونه و گفتن که باید پاره ی تنم روکاملا لخت توی این دستگاه بذارم و ....
روزای خیلی سختی به ما گذشت( من و بابایی و مامان جون و بابا جون و خاله نسیم). از یک طرف دیدن بدن ظریف و لخت تو توی اون دستگاه و از طرفی مراقبت از تو که چشم بند از روی چشمات کنار نره خواب خوراک رو از ما گرفته بود و نوبتی از تو مراقبت میکردیم.
6 روز تموم تو توی اون دستگاه بودی خلاصه که خیلی روزای سختی بود. امیدوارم دیگه هیچ وقت مریض نشی عزیزم.
5 روزه بودی که مامان جون برای اولین بار بردت حمام چون توی بیمارستان خوب نشسته بودنت و روز ششم هم نافت افتاد. قربون برم الهی
اینم عکست بعد از اولین حمامت:
اینجا هم شش روزه بودی و وقتی که از توی دستگاه بیرون میوردیمت تندی ازت عکس میگرفتیم چون توی دستگاه نمیشد (بخاطر همینم لختی) الهی بمیرم برای پسر گلم:
روز دهم با اینکه هنوز خوب خوب نشده بودی ولی دیگه از توی دستگاه آوردیمت بیرون و لباس پوشیدیم تنت. هنوز رنگ پوست و توی چشمات زرد بود و این زردی تقریبا تا چهل روزگی ادامه داشت و زمانی که 2 ماهت شد دیگه خدا رو شکر هیچ اثری از زردی وجو نداشت.
اینجا آرش ده روزشه:
17 روزت که بود به تشخیص دکتر و با توصیه ی بزرگتر های فامیل ختنه ات کردیم چونکه میگفتن زردی سریعتر از توی بدنت خارج میشه.من و باباجون و بابایی بردیمت دکتر و بابا و باباجون بردنت داخل ولی من نتونستم تحمل کنم و نیومدم داخل و بیرون همش برات دعا میکردم خدارو شکر یکم بیشتر گریه نکردی و زودی ساکت شدی بعدش شیرینی خریدیم و رفتیم خونه مامان جون و همه به شما (خاله/ عمه ها/عموها/ مامان جون/مامان بزرگ/خاله های مامان) کادو دادن
الهی قربون...نت برم!
اینم عکست روزی که ختنه شدی:
اینم یه عکس از وقتی که قنداقت میکردیم و شما اینقدر بدت میومد و ورجه وورجه میکردی که این شکلی میشدی:
>< خیلی دوست داریم عزیزم ><